مدح و شهادت حضرت رقیه سلاماللهعلیها
بهشت نوری و سرشار از ریاحینی نسیـم عـطر دلانگـیز عود سیـمینی به لفـظ سادهٔ عـامی تو شـاهبـانـویی به لفظ غامض عرفان مُنیَالمُحبیّنی و در کلام و به منطق تمام تمجیدی به لفـظ فـلـسفـهدانـان تمام تحـسـینی شهیده! وارث مکسور ضلعها! خاتون! امـام و اســوهٔ آزادگی و حـقبـیـنی! تو شـاعـرانهتـرین آیـههای تلـمیحی به بیتبیت غـزلهای ناب تضمینی تـجــسـم هـمـهٔ آیــههــای ایــمــانــی تمام معنی حُب، شاهد «هلِ الدّین»ی فـقـیـه شــارح اُمُّالـکـتـاب عـشـاقــی که واژه واژه به توضیح و بسط و تبیینی سه ساله جلوهای از زینب علی هستی چنین که زِینِ اَبی، بر حـسین آذینی به دستِ بسته زینب سپر نه تنها، که به دستِ بـسـته زینُ العِـباد زوبیـنی هـماره نام بـلـندت نـوای ایـتام است و دین مشـتـرک دخـتران غـمگـینی صـدای خـسـته هر دخـتر رُواندایی نـوای دخـتـرکـان یمن، فـلـسـطـیـنی به خـواهـران بـرادر نـدیـده مدتها انیس و سنگ صبوری، امید و تلقینی نـمـاد عـاقـبت گـریـههای هـجـرانی تمام غـبطـه پـروانـگـان ز دیـریـنی که گشت بر سر تو آسیای دوران و به هر جفا که شد اما تو سنگ زیرینی تو فاطـمی نـسبی جلـوهٔ شب قـدری تو برتر از همه القـابی و عـنـاوینی زبان الکن من را ببـخـش ای بیبی بلد نبودم از این بیـشتر که میبـینی اشـارتی که خـرابم، شوم خـرابـاتی شبی زیارت دلبر به خواب نوشینی بُوَد که جان بـسـپـارم شـبـیه تو بانو به پای بوسی او عاقبت به شـیرینی |